۱_حرفایی زد که من حتا به خودم اجازه نمیدم دربارشون فکر کنم، حتا اگه بخوام هم بلد نیستم...بعد وقتی گفت بهترینی، منتظر بود بگم تو هم همینطور، خب معلومه که نتونستم
۲_بعد از کلی حرف زدن گفت تو چی؟ گفتم من؟ هیچی! البته بماند که مجبورم کرد حرفایی که توی خیالم میگذره رو روی کیبورد خالی کنم براش.
۳_سبک شده بود بعد از حرف زدن باهام..من سنگینِ سنگینِ سنگین...