اسمش سهیلا نبود

ساخت وبلاگ

برام عجیبه که اتفاق امروز هزارتا حس توش داشت. واقعا هزارتا. خنده و غم و لبخند و خیرگی و یاد گذشته و فکر آینده و امید و ترس و بی‌قراری و دلهره و شادی و انگیزه و وحشت و دلواپسی و هیجان و حسادت و خجالت و اعتماد بنفس و خاری و ... یک عالمه حس خوب و بد دیگه که هیچ کلمه‌ای برای توصیفشون وجود نداره. و عجیبتر این که عین این هزارتا حس، با هم، همه همزمان، توی وجودم بودن و هنوزم بیشترشون هستن.
اما تنها نتیجه‌ی اتفاق امروز این بود، این بود که من فهمیدم اون روزایی از عمرم که با گریه و غصه و حسرت و انتظار گذشت دیگه هیچوقت برنمیگرده. اون روزا برنمیگردن تا من جور دیگه‌ای بگذرونمشون. و من الان کنار همه‌ی این هزارتا حس، غمگینم.. خیلی خیلی غمگین.. 

من قوي هستم...
ما را در سایت من قوي هستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 11554a بازدید : 200 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1398 ساعت: 14:40