۱_کسی نیست. با آهنگا حرف میزنم جای آدما. با گذشته، انتقام، بیدلیل، همین خوبه...
۲_نوشتههای قدیمی رو که میخونم دلم بیشتر میگیره و تعجب میکنم. اونروزایی که اونا رو مینوشتم فکر نمیکردم یه زمانی برسم به اینجاها. به ته ته تهش، با این همه خستگی. هزارجور پایان براش تصور کرده بودم جز این یکی. قسم میخورم که توی همهی این سالا حتا یک لحظه هم به همچین چیزی فکر نکرده بودم. این به معنای واقعی کلمه "عجیب و غریب" بودن دنیا رو نشون میده. من سالها جون کندم برای چیزی و آخر، نقطهی مقابلش، درست مقابلش، بدون یک درجه انحراف و کجی، برام پیش اومد.. نمیدونم به این شرایط گریه کنم یا بمیرم...
پایان
من قوي هستم...برچسب : نویسنده : 11554a بازدید : 223